کارگران پروژه ای و مسئله تشکل٬
چه باید کرد؟
على طاهرى
یکی از جبهه هاى مهم مبارزه طبقه کارگر٬ مسئله تشکل و سازماندهی برای پیشبرد امر مبارزه طبقاتی است. در ایران امروز برای همه آنهایی که با فروش نیروی کارشان زندگی می کنند٬ عرصه زندگی شرافتمندانه هر روز تنگ و تنگ تر میشود٬ و کوچکترین بروز اعتراض کارگر به این وضع به وحشیانه ترین شکل ممکنه از سوی حکومت پاسخ داده می شود. طبقه کارگر دارای آن قدرت مالی نیست که بتواند به کمک آن راه های دور و دراز قانون مدافع سرمایه داری را طی کند تا به حداقل حقوقش دست یابد. به این دلیل برای مثال کارفرمایان به خود اجازه می دهند ماه ها حقوق کارگران را پرداخت نکنند. چون هم حمایت مادی پلیس و زندان و سرکوب را دارند هم توان مالی برای صبر کردن! لذا در رویارویی با سرمایه دار کارگر منفرد و تشکل نیافته بازنده ابدی است. تنها راه برون رفت از این بحران اجتماعی و تنها امکان متوقف کردن این روند ویرانگر اتحاد کارگران و متشکل شدن خود آن هاست. مجمع عمومی کارگران٬ اتحاد کار علیه بیکاری و ... از این گونه ظروف برای مبارزه هستند. در نبود این٬ سرمایه داری کارگران را به بردگان بدون حقوق اجتماعی تبدیل خواهد کرد .
در میان طیف نیروی کار صنعتی شاهد بخشی هستیم که ارزش٬ نوع و دشواری و خطرات کارشان نسبت به بقیه کارگران دارای ویژگی های خاصی می باشد. کارگران فنی و پر تلاشی که می باید طبق یک زمان بندی دقیق و محدود با ساعات طولانی کار در شبانه روز عملیات تولیدی را با کیفیتی مطابق با استاندارد های بین المللی به انجام برسانند. کارگران متخصصی که به رغم اهمیت کمی و کیفی ارزش کارشان برای هر ساختار اقتصادی-اجتماعی٬ خود از محروم ترین بخش های کارگری جامعه هستند. زحمت کشانی که امروز در تبریز٬ بندر عباس یا کرمانشاه پالایشگاه می سازند. ولی در قبال آن تکنوکرات های رده بالا آنها را همراه با "ضایعات تولید" به بیرون پروژه پرتاب می کنند. کارخانه به بهره برداری می رسد ولی کارگران برای دریافت حقوق به تعویق افتاده شان می باید ماه ها راهی دادگاه و هیات های حل اختلاف شوند. همراه با مشکلات بزرگ بیکاری و دلشوره ی پیدا کردن کار. روز دیگر در ماهشهر کارخانه پتروشیمی را می سازد و در جای دیگر ساخت یک نیروگاه را به پایان می برد. این بخش از کارگران حتی در دوران دردناک بیکاری نمی توانند در کنار خانواده شان باشند. زیرا برای پیدا کردن کار می باید همه ی پروژه های کشور را در شرق و غرب و شمال و جنوب سرک بکشند. تا در جایی کاری بیابند .
یک کارگر پروژه ای هربار در یک گوشه دور افتاده کشور٬ در بدترین شرایط غیر انسانی٬ با کمترین خدمات بهداشتی و تغذیه ای٬ بدون هیچ گونه حمایتی که حامی او در برابر این دزدان اقتصادی باشد٬ به تولید پرشتاب با زمان بندی فشرده سوق داده می شود. محیط کار دارای انواع آلودگی های خطرناک است. مانند گاز های کشنده بی بو٬ گاز های شیرین و ترش و اسیدی٬ آلودگی های صوتی ناشی از سنگ جت های بزرگ و کوچک٬ و ضربات سنگین پتک٬ چکش٬ صدای اره های پر شتاب آهن بر٬ همراه با زور زدن غیر ایمن به وسایل سنگین. چون پیمانکار برای صرفه جویی از آوردن جرثقیل و ابزار لازم خودداری می کند. غروب خسته شده و خرد شده به خوابگاه می آیند .اتاقکی 3-4 متری با پنجره ای کوچک که به زور شش نفر را باید پذیرا گردد. کمی بزرگ تر از یک سلول انفرادی. وجود تخت های دو طبقه باعث شده تا مانند یک مرغ در آن جا گرفت. وقتی بخواهی لباس های کار و پوتین را در آن جا دهی فاجعه ای از بو ایجاد می شود. از این رو تنها در روزهای بارانی تحمل میشود. خستگی کار روی داربست های سی متری با ساعات طولانی کار٬ اوقات فراغتی برای بهداشت شخصی باقی نمی گذارد .
به این جهت تنها با شستن پاها شام را که معمولا از آشغال ترین کالباس و سوسیسی است که در روغن جامد چند بار استفاده شده سرخ شده اند٬ می بلعی و به رخت خواب می لغزی. با لباسی که از براده ی آهن و بوهای ترش و شیرین انواع گازهای خنثی و غیر خنثی و بوی عرق تن آکنده است. به جای خواب بیهوش می شوی. همه قرار دادها بر خلاف همان قانونی کاری است که خود جناح های مختلف سرمایه داری در ایران درازای مبارزات مداوم طبقه کارگر تصویب کرده است. هر روز با یک تبصره و قانون از سر و ته این قانون کار با تمام کاستی هایش میزنند تا پیمانکاران سودهای میلیاردی ببرند ولی حقوق چند هزار تومانی کارگر پرداخت نگردد .
یک قرن مبارزه و اعتصابات خونین کارگران طی تاریخ جنبش کارگری ایران موفق به تصویب این قانون کاهش ساعت کار شد بر این مبنا که روزانه حداقل 7.20 و حداکثر 8 ساعت کار باشد. اضافه کار در صورت توانایی کارگر و با 40 درصد اضافی محاسبه گردد. یعنی در یک ماه حداقل ساعات کار 176 و حداکثر 192 ساعت باشد. از این رو کار پروژه که فشرده و با زمانبندی محدود است می باید طی سه شیفت کاری 8 ساعته (روزکار٬ عصرکار٬ شب کار) صورت گیرد. ولی در پروژه ها حداقل کار 12 ساعت است که یک ساعت آن نیز برای نهار حذف می شود. برای اضافه کاری که اجباری است هیچ درصد اضافی پرداخت نمی گردد. در طی ماه جمعه یا کار کامل است یا نصفه روز. به هر حال برای نیروی کار مهندسی و تکنیسین می باید طی یک ماه 256 ساعت کار و برای کارگران 286 ساعت کاری ثبت شود .
واقعیت های موجود واقعا تکان دهنده است. روزگاری نه چندان دور کارگران اعتصاب و تظاهرات راه می انداختند تا ساعات کار روزانه را به 8 ساعت در روز برسانند یا حقوق ماهانه را با بالا رفتن تورم افزایش دهند. ولی امروز به دلیل پراکندگی و عدم تشکل کارگران هر روز محرومیت نیروی کار بیشتر می شود. تظاهرات و اعتصاب راه می افتد برای دریافت حقوق 7 ماه عقب افتاده! و در مواردی حتی بیشتر. حقوق های عقب مانده ای که پیمانکاران به بهانه های مختلف از پرداخت Jن خودداری می کنند. چه باید کرد؟
به هر حال راه حل مستقیم این وضع تشکل کارگران در ظرف مجمع عمومی است. اگر چه اتحادیه یا سندیکا ی کارگری می تواند در شرایطی این مشکلات را به چالش بگیرد ولی اولا شرایط کار پروژه ای با ایجاد چنین سازمان های صنفی مطابقت ندارد و ثانیا این تشکیلات بعد از مدتی به عنوان ابزار بورژوازی برای کنترل جنبش کارگری به کار گرفته می شود. ویژگی کار پروژه این است که حداکثر پس از دو سال کمی بیشتر یا کمتر به پایان می رسد و کارگران برای یافتن کار هر کدام به سویی می روند و عملا پراکنده می شوند. این مشکل تشکل را دو چندان می کند زمانی که اعضا هر کدام در گوشه ای از کشور در حال کار کردن باشند دلیل وجودی این تشکل از بین می رود. راه چاره چیست؟
برای پاسخ باید کار پروژه اى را از زاویه دیگری نگریست. طیف کارگران صنعتی- فنی دارای مراتبی است که هم می تواند به ایجاد یک مجمع عمومی قوی کمک کند و هم می تواند عاملی در جهت پراکندگی بیشتر کارگران باشد. هر پروژه معمولا از چند گروه کاری تشکیل می شود که بر اساس تخصص فنی کارگران٬ گروه کاری را تشکیل می دهند. در میان این گروه٬ کادر طراحی و نظارت و بازرسی فنی٬ سرپرست و مدیران را معمولا مهندسان تشکیل می دهند که حقوق های بالایی با خدمات ویژه دریافت می کنند و منافعشان با منافع کارگران در حال حاضر سنخیت ندارد. ولی گروه های کاری دیگر هر کدام یک سوپروایزر دارند که دانش فنی او از مهندسان کمتر نیست. ولی دانشش را به صورت تجربی و طی سال ها رنج و کار و هوشمندی کسب کرده است. از زیر و بم جزییات فنی کار مطلع است. در حقیقت او بهتر از هر مدیری می تواند هدایت پروژه را بدست بگیرد. در عمل هم محور کارهای اجرایی است. این کارشناسان فنی- تجربی برای آنکه قدرت و موقعیت خود را در پروژه در سطح بالایی قرار دهند٬ می باید کارگران فنی لوله کشی صنعتی و جوشکاران ماهر برق و ارگون در اختیار داشته باشند. با اتکا به توانایی فنی این کارگران سوپروایزر موقعیت بهتری کسب می کند. از سوی دیگر پیمانکاران معمولا کارها را برای اجرا به این سوپروایزرهای شناخته شده می دهند. نیاز حیاتی پیمانکاران به این کارشناسان تجربی برای اجرا و نیاز حیاتی سوپروایزرها به کارگران می تواند شرایط ایجاد یک گروه کاری منسجم را فراهم کند. در این شرایط با فشار از پایین کارگران می توان سوپروایزرها را وادار به حرکت در جهت منافع کارگران کرد. اتحاد چند گروه کاری لوله کشی صنعتی٬ اسکلت فلزی٬ جوش کاری٬ سویل٬ گروه های کاری برق و ابزار دقیق٬ تعمیرات و مکانیک٬ نصب و تجهیزات میتواند به تشکیل مجمع عمومی بینجامد. چنین تشکلی می تواند با ایجاد قراردادهای دسته جمعی کار با پیمانکاران منافع کارگران را تضمین کند. قدرت اجرایی آن توان همه ی کارگران خواهد بود که می تواند پروژه را به پیش ببرد یا در صورت کژرفتاری پیمانکاران آن را فلج نماید .
کل دیگری که می تواند به نهادی برای دفاع از حقوق کارگران بدل شود ایجاد تعاونی های نیروی کار تولیدی -اجرایی است. تشکل کارگران در تعاونی های اجرایی - تولیدی کار٬ شخصیت حقوقی به وجود می آورد که علاوه بر دفاع از حقوق کارگران توزیع درآمد حاصله را به صورت عادلانه پیاده می کند. طبق مفاد آیین نامه های تعاونی٬ کلیه کارگران بر اساس تخصص شان و طبق عرف بازار کار٬ از تعاونی حقوق دریافت خواهند کرد و در پایان پروژه سود حاصل از کار تولیدیشان پس از کسر هزینه های جاری تعاونی٬ بدون توجه به هیچ شرطی به طور مساوی بین همه اعضا چه مهندس چه کارگر ساده تقسیم می شود. اگر یک سوپروایزر شناخته شده و کاردان در راس اجرایی چندین تعاونی قرار گیرد (مشروط به این که حامی منافع کارگران باشد) با گرفتن کار از پیمانکاران می تواند باعث رشد و گسترش سریع چنین تعاونی هایی در مقیاس کلی شود.(در بندر عباس چنین تعاونی کاری٬ در اداره های تعاونی بندر به ثبت رسید. ولی چون شناخته شده نبود نتوانست کاری بدست آورد. هیچ شرکت دولتی یا خصوصی هم به او کاری واگذار نکرد). ناگفته نماند در این نوع تشکل کارگری٬ چون تعاونی فاقد ابزار تولید است تنها می تواند برای شرکت های بزرگ دولتی یا نیمه دولتی یا آن بخش از شرکت های خصوصی که صاحب ابزارند کار کنند٬ که در این صورت نرخ کرایه ابزاری که پیمانکاران تعیین می کنند می تواند تعاونی ها را در هم بشکند .
نوعی دیگر از تشکل وجود دارد که بر اساس ضرورت اتحاد در مقابل پیمانکاران غارتگر و دولت حامی سرمایه تشکیل شده است. این نوع تشکل سم جان مبارزه کارگری است. این تشکل های موقتی بیشتر به گروه های بسته ای می ماند تا یک جمع کارگری.( برای مثال در پروژه این گروه های بسته برای حفظ موقعیت خود به جان هم می افتند وهم دیگر را بخصوص کارگران منفرد را حذف می کنند و به شدت با آن مبارزه می کنند. کارگر غریبه و نا آشنا برایشان در حکم یک دشمن است) مناسبات داخلی این گروه بیشتر فئودالی است. کارگر یک انسان تصمیم گیرنده و با اراده و با شناخت طبقاتی نیست٬ بلکه پدیده از خود بیگانه دیگری است. این نوع تشکل که بیشتر شبیه کاست در مقیاس کوچک است باید ایزوله شود. البته این به عهده کارگران با سابقه و پیشرو در پروژه است که چشم کارگر را به مبارزه طبقاتی و درک واقعیت استثمار باز کنند .
البته قابل درک است در شرایط غیر انسانی کارگر عصبی و پرخاشگر یا معتاد شود که خانواده شان هم قادر به تحملشان نیستند. آن هم پس از سه ماه دوری از خانواده. کارگرانی که در هر ماه حق 2.5 روز مرخصی دارند می باید حداقل سه ماه ممتد کار کنند تا 7 روز مرخصی بگیرند. از این رو شرایط زندانیان از کارگران پروژه ای مطلوب تر است. زیرا هفته ای یک بار خانواده شان را می بینند و خانواده نیز از آنها انتظار حقوق و درآمدی ندارد .
یک مجمع عمومی شاداب و فعال گامی برای پیشرفت در این وضع اسف بار است . *
نوشته های دیگر از علی طاهری